نفت، بنزین، رژیم اسلامی، طلا، دزدان اسلامی، دلار، مفاسد مالی و آخوندهای فاسد با ایران برابری می کند.
Translate
۱۴۰۳ مهر ۸, یکشنبه
از خون جوانان وطن خواننده: غفورشیخ Ghafoor Sheikh
۱۴۰۳ مرداد ۹, سهشنبه
مخلوط تقدیم میکنم. ایران در سال ۲۳۹۵ یعنی هزار سال دیگر !
هشت سال پیش این پست را نوشتم . هزار سال دیگردر چنین روزی ، جوانی بطور اتفاقی قبر مرا پیدا میکند به دوست دخترش که با مقنعه وچادر است میگوید اینو میشناسی ? دوست دخترش میگوید نه اولین باره که قبرشو میبینم جوان میگوید جدبزرگم یک ویدیو از این مرحوم برامون به ارث گذاشت به اسم (اعترافات محمد روحابی پسر حسن روحانی پس ازکشته شدن بدست Mi6 انگلیس بدستور حسن فریدون معروف به حسن روحانی ، افشاگری های احمدرضایی پسرمحسن رضایی که پس از افشاگری های مکررش توسط ماموران ایرانی اعزامی به دبی در هتل گلوریا دبی کشته شد. ) ! هروقت این ویدیو را نگاه میکنم میبینم ایران هزار سال پیش دقیقا مثل ایران امروز است ! هیچی تغییر نکرده نوه ونتیجه وندیده های امام خامنه ایی ، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، شیخ حسن روحانی، برادران لاریجانی، و همه کسانی که هزار سال پیش حکومت ایران را اداره میکردند همان ها باز هم همین حکومت را اداره میکنند و همه جا هستند ! الان جمکران تبدیل به یک استان شده اما امام زمان هنوز در همان چاهش گرفتار است ! من که پس از مرگ کنار حضرت نوح ایستاده و هر دوداریم به این دو جوان نگاه میکنیم به نوح میگویم نوح جان نمیشه ترتیبی بدی این سرزمین زیر اب بره ?! ناگهان میبینم ریش سفید بلند او با سرش تکان میخورد و باحسرت جواب میدهد هدایت جان تو هم وقت پیدا کردی ! اون زمان که من با خدا تماس مستقیم داشتم این آخوند ها نبودند و خدا فورا حرفم را باور کرد ! اما از زمانی که اینها امدند نعوذبالله خدا را چیز خور کرده اند ! بعد گفت ول کن این مردم را، اینها اگر شهرشان راآب ببره از خواب بیدار نمیشن ! زود بریم ناهارمان در قطعه ۱۳۵۷ بهشت سرد نشه و با هم برگشتیم بهشت که غذای سرد شده نخوریم
نوشته هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ مرداد ۴, پنجشنبه
ترانه جوانی از قوامی
جوانی رفتی زدستم
درخون نشستم
جوانی، کجایی، چرا رفتی
که من از تو طرفی نبستم
غم پیری، نبود دیری
که درهم، شکستم
جوانی را زکف دادهام رایگانی
کنون حسرت، برم روز و شب برجوانی
نه هوشیار و نه مستم
ندانم که کی هستم
جوانی، چو رفتی تو زدستم
ندیدم سود از جوانی، در زندگانی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
جفاها، کشیدم دردا که دیدم
از مهربانان، نامهربانی
غمت را، نهفتم درسینه اما
با کس نگفتم، راز نهانی
ندیدم سود از جوانی، در زندگانی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
تویی جلوه شبابم
که چون جویمت نیابم
امیدم، کجایی، کجایی
اگر در برم نیایی
بسازم با سوز هجر و، داغ جدایی
بسازم با سوز هجر و، داغ جدایی
تهیه کننده هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ مرداد ۲, سهشنبه
آهنگ انت عمری ام کلثوم با اجرای بانوی آواز جهان عرب می فاروق با ترجمه فارسی
رجعونی عنیک لأیامی اللی راحوا
چشمهایت مرا به روزهای گذشته، باز گرداند
علمونی أندم على الماضی وجراحه
چشمهایت، به من آموخت که بر گذشته و زخم هایش پشیمان شوم
اللی شفته قبل ما تشوفک عنیه
آنچه پیش از دیدن تو، دیدم
عمر ضایع یحسبوه إزای علیّ
عمری تباه بود، چگونه آن را به حساب من می شمارند
انت عمری اللی ابتدی بنورک صباحه
تو عمر منی که با نورت صبح زندگی ام آغاز شد
قد ایه من عمری قبلک راح وعدّى
چقدر از عمر من پیش از تو سپری شد و شمرده شد
یا حبیبی قد ایه من عمری راح
حبیب من، چقدر از عمر من سپری شد
ولا شاف القلب قبلک فرحه واحده
و دلم پیش از تو ذره ای شادی هم ندید
ولا داق فی الدنیا غیر طعم الجراح
و در دنیا غیر از طعم زخم ها نچشید
ابتدیت دلوقت بس أحب عمری
اما حالا، دوست داشتن زندگی را آغاز کرده ام
ابتدیت دلوقت اخاف لا العمر یجری
حالا ترس از گذران عمر را آغاز کرده ام
کل فرحه اشتاقها من قبلک خیالی
هر شادی که پیش از تو خیالم می خواست
التقاها فی نور عنیک قلبی وفکری
دل و جانم در نور چشمانت پیدا کرد
یا حیاه قلبی یا أغلى من حیاتی
ای جان دلم، ای گران تر از جانم
لیه ما قابلتش هواک یا حبیبی بدری
چرا عشق تو را پیش از این ندیدم، حبیبم، ماه من
اللی شفته قبل ما تشوفک عنیه
آنچه پیش از دیدن تو، دیدم
عمر ضایع یحسبوه إزای علیّ
عمری تباه بود، چگونه آن را به حساب من می شمارند
انت عمری اللی ابتدی بنورک صباحه
تو عمر منی که با نورت صبح زندگی ام آغاز شد
اللیالی الحلوه والشوق والمحبه
شب های شیرین و شوق و محبت را
من زمان والقلب شایلهم عشانک
دل من، دیرزمانی است که برای تو نگاه داشته است
دوق معایا الحب دوق حبه بحبه
عشق را با من بچش، ذره ذره بچش
من حنان قلبی اللی طال شوقه لحنانک
با شوق قلبم که بسیار مشتاق مهربانی توست
هات عنیک تسرح فی دنیتهم عنیه
چشمانت را بیاور که در دنیای آنها، چشمانم سرگردان شود
هات ایدیک ترتاح للمستهم ایدیه
دستانت را بیاور تا دستانم از لمس آن ها آرام شود
یا حبیبی تعالى وکفایه اللی فاتنا
محبوبم، بیا، آنچه از دست دادیم برای مان کافی است
هو اللی فاتنا یا حبیب الروح شویه
آنچه از دست دادیم، محبوب جانم، مگر کم بود؟
اللی شفته قبل ما تشوفک عنیه
آنچه پیش از دیدن تو، دیدم
عمر ضایع یحسبوه إزای علیّ
عمری تباه بود، چگونه آن را به حساب من می شمارند
انت عمری اللی ابتدی بنورک صباحه
تو عمر منی که با نورت صبح زندگی ام آغاز شد
یا حبیبی تعالى وکفایه اللی فاتنا
محبوبم، بیا، آنچه از دست دادیم برای مان کافی است
هو اللی فاتنا یا حبیب الروح شویه
آنچه از دست دادیم، محبوب جانم، مگر کم بود؟
اللی شفته قبل ما تشوفک عنیه
آنچه پیش از دیدن تو، دیدم
عمر ضایع یحسبوه إزای علیّ
عمری تباه بود، چگونه آن را به حساب من می شمارند
انت عمری اللی ابتدی بنورک صباحه
تو عمر منی که با نورت صبح زندگی ام آغاز شد
یا أغلى من أیامی
ای برتر از روزهایم
یا أحلى من أحلامی
ای زیباتر از خواب هایم
خدنی لحنانک خدنی
مرا با مهربانی ات ببر
من الوجود وابعدنی
از هستی مرا ببر و دور کن
بعید بعید أنا وانت
دورِ دور، من و تو
بعید بعید وحدینا
دورِ دور، ما به تنهایی
ع الحب تصحى أیامنا
روزهایمان با عشق زنده گردد
ع الشوق تنام لیالینا
با شور شبهایمان بخوابد
صالحت بیک ایامی
با تو، با روزهایم آشتی کردم
سامحت بیک الزمن
با تو، زمان را بخشیدم
نستنی بیک آلامی
با تو دردهایم را فراموش کردم
ونسیت معاک الشجن
و با تو غم ها را فراموش کردم
ودعونی عنیک للأیامی اللی راحوا
چشمهایت مرا با روزهای گذشته، وداع داد
علمونی أندم على الماضی وجراحه
به من آموختند که بر گذشته و زخم هایش پشیمان شوم
اللی شفته قبل ما تشوفک عنیه
آنچه پیش از دیدن تو، دیدم
عمر ضایع یحسبوه إزای علیّ
عمری تباه بود، چگونه آن را به حساب من می شمارند
تقدیم کننده هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ مرداد ۱, دوشنبه
دوستان بزرگوارم نظرتان نسبت به این نوشته ام چیست؟
ایمان به خدا فقط یک باره
مثل عقیده نیست از این طرف به اونطرف بدوی
عشق عقیده نیست پایه ایمان است
عقیده مثل خربزه است. نه خر است نه بز بلکه خربزه است
اما ایمان عشق است خواه به خدا خواه به کسیکه دوستش داری
عشق را نمیشه به آدمهایی که ایمان ندارند ابراز کرد ایمان اعتقاد نیست
لازمه ایمان عشق و لازمه عشق ایمان است
من معتقد را مومن نمیدانم
یک هندوی گاوپرست معتقده یعنی هروقت مریض میشه به اعتقادش که همان گاوه پناه میبره
اهواز دیدم مردی برای شفای بچه اش به رقیه پناه برده گفتم عمو بچه را میبرم دکتر رفتیم یک آمپول به بچه زد و دارو، بعد دوروز بچه میدوید بازی میکرد گفتم اگر بعد از دکتر هم درمان نشد مستقیم ازخدا طلب کمک کن
ادعونی استجب لکم. این در قران تاکید شده
پناه به سکینه رقیه خدیجه اعتقاداست ایمان نیست
مرجع مومن کلام خداست. نه آدمی که توالت میره ومیمیره
با احترام هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ تیر ۳۰, شنبه
هجر عشق
۱۴۰۳ تیر ۲۷, چهارشنبه
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست
متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست
چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم
اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست
نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست
ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست
لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردنست
غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردنست
از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند
این هم اگر چه شکوه شحنه به شاه کردنست
عهد تو سایه و صبا گو بشکن که راه من
رو به حریم کعبه لطف اله کردنست
گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی
پرسش حال دوستان گاه به گاه کردنست
بوسه تو به کام من کوه نورد تشنه را
کوزه آب زندگی توشه راه کردنست
خود برسان به شهریار ای که در این محیط غم
بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردنست
شهریار
تقدیم کننده هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ تیر ۲۵, دوشنبه
ببینید بشنوید وزارزار بخندید
افشاگری سنگین از پشت پرده دستگیری #بابک_زنجانی جهت ضربه زدن به شبکه دور زدن تحریمهای ایران در برابر آمریکا توسط دولت #حسن_روحانی
چه زمانی باید افکار عمومی در جریان واقعیات قرار بگیرد؟!
تا کی باید خائنان به کشور در حلقههای امنیتی نامرئی، از هرگونه پاسخگویی و محاکمه مصون بمانند؟!
کاپیش کلمه ای است یعنی متوجه شدی،. کاپیش ؟
تهیه کننده هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ تیر ۲۴, یکشنبه
ایران ما کربلا نیست؟
۱۴۰۳ تیر ۲۱, پنجشنبه
چرا نسل دهه بیست وسی وچهل هنوز در صحنه هستند؟
این سه نسل ثابت کردند که حضورشان تایید میکند که ایران تاریخ زنده تحریف نشده دارد، این سه نسل ثابت میکنند که بر ایران چه گذشت وچرا ویران وماوای جغد وخفاش شد، این سه نسل خردمندان شاهد نزول ارزشهای اخلاقی جامعه ایرانی از سال ۱۳۳۲ تا سال ۱۴۰۳ هستند.آنها دلایل پدید آّمدن سیاه ترین دوران اسارت وجهالت حاکم بر ایران را از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۴۰۳ کاملا میدانند. آنها هرگز نومید نشده ونومید نمی شوند که نتوانندایران آزاد وسربلند را ببینند. ایران در حال دگردیسی وپوست انداختن است
تهیه کننده هدایت اشتری لرکی
هفت سال پیش چنین نوشتم ، پ مثل پشکل
ضرورت دارد ابتدا از جناب آقای پرویز کیمیاوی کارگردان فیلم پ مثل پلیکان پوزش بخواهم که از عنوان فیلم ایشان برای این نوشته استفاده کردم. البته برای احترام به این فیلم قسمتی از آن که تصنیفی بنام «مریم چرا ؟» است را در اینجا تقدیم عزیزان میکنم. فیلم پ مثل پلیکان در سال ۱۳۵۱ ساخته شد. حالا برویم سراغ سالهای بعد از ۱۳۵۷ یعنی زمانی که پول ایران رسما از چرخه ارزهای بین المللی بیرون پرتاب شد و نام آن به پشکل تغییر یافت. پشکل همان فضله های گلوله ای شکل است که بز از خود خارج میکند. پ مثل پول مثل پشکل واحد مالی و اقتصادی کشوری است که حاکمان آن از جنس میم مثل ملا یا میم مثل مارها یا ماران است. مارهایی از جنس همان مارهایی که ضحاک بر دو شانه خود داشت و مغز جوانان و روشنفکران غذای او بود و خون مردم بجای آب نوشیدنی او بود. اکنون از سال ۱۳۵۷ به لطف این ماران ضحاکی، پول ایران به پشکل تبدیل شده است. پس باید گفت پ مثل پشکل. قسمت دوم ویدیو مربوط به اخطار بین المللی FATF نسبت به هرگونه معامله تجاری با ایران است.. امروز FATF لیست ۹ کشور را که اقدامات لازم برای مقابله با تأمین مالی تروریسم و پولشویی را انجام نمیدهند را منتشر کرد که نام ایران نیز در این لیست قرار دارد و این سازمان نسبت به هر گونه معامله تجاری با این کشورها اخطار داده است.سازمان FATF سازمانی است رسمی وبین المللی که کار آن مبارزه با پولشویی ومبارزه با حمایت مالی از تروریسم است . این سازمان امروز در لیست خود نام ایران و کره شمالی را به عنوان دو کشور با بیشترین ریسک مالی ثبت و اعلام کرده شرایط این دو کشور به قدری مخاطرهآمیز است که میتوان برای اقدام علیه آنها مجوز صادر کرد. آقای نبویان در این بخش افشاگری میکند که دولت روحانی به آمریکا قول تحویل سرلشگر قاسم سلیمانی فرمانده کل سپاه قدس را داده است.
تهیه کننده هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ تیر ۱۹, سهشنبه
چیزوف نشاش که شب بلند است
ادامه تجارت مسکو با ایران صرف نظر از تحریمهای آمریکا 9 ژوئیه 2019
ولادیمیر چیزوف» نماینده دائمی روسیه در اتحادیه اروپا با اعلام این مطلب گفت: روسیه تحریم های آمریکا علیه ایران را نادیده گرفته و به تجارت با این کشور بدون ایجاد مکانیسم های خاص ادامه می دهد.
منهم نوشتم ای چیز وف بدان که مردان ایران چیزشان را در حلقومت فرو خواهندکرد وابایی هم ندارند. نوبت شما دزدان وشریکان نزدیک ملا علی فرامیرسد. بقول قدیمی ها چیزوف نشاش که شب بلند است.
۱۴۰۳ تیر ۱۸, دوشنبه
پوزیده نام فامیل سابق پزشکیان
چه خبر؟
مسعود پوزیده رئیس جمهور خامنه یی لعنته الله
طبق لغت نامه دهخدا، پوزیده به کسی گویند که عذر می آورد
پوزیده نام فامیل سابق پزشکیان
گلایه رئیسی
تقدیم کننده هدایت اشتری لرکی
عمر گذشت و همچنان داغ وفاست زندگی
طی قرنها در ایران قلم نی تنها وسیله نوشتن بودند. بعد نوبت قلمهای فلزی شد که از سال ۱۸۰۰ میلادی در اروپا رواج داشتند و هدایایی فرنگی بودند برای شاهان قاجار. بعدها خودنویس به ایران آمد و درنهایت یک شگفتی بزرگ؛ خودکار! در دوران قاجار علاوه بر قلم نی از قلم فلزی هم استفاده میشد. قلم فلزی که آن را قلم آهنی می نامیدند مثل کاغذ معمولاً از روسیه و ترکیه عثمانی میآمد. البته قلم دست هرکسی نبود؛ باسوادها محدود بودند و نورچشمی! قلم و مرکب و کاغذ ابزار کار دولتیها و مستوفیها و منشیها و صاحبان دفاتر و دیوانها بود. بازرگانان نیز یک میرزا در حجره داشتند که دفترودستک داشت برای همه هزینهها و عایدات و طلبها و بدهیها. میرزا پیش از آنکه لقبی شود برای شاهزادگان قاجاری به معنای آدم باسواد و دست بهقلم بود. بااینحال باسوادان اغلب از میان روحانیون و علما بودند که مکتبخانه هم داشتند. کسانی هم بودند که نیمچه سوادی داشتند و میتوانستند برای دیگران عریضه یا نامه یا قرارداد یا دادخواستی بنویسند و در مقابل این زحمت و هنری که دارند، پول بگیرند. نکته اینکه همه باسوادها خوشخط بودند چون خوشنویسی جزو اصول اولیه سوادآموزی و نگارش بود. البته برخی باسوادان در دوره قاجار توانایی نوشتن نداشتند و فقط میتوانستند بخوانند. گاهی هم فقط سواد عربی داشتند برای قرائت قرآن کریم و ادعیه. قلم نی در ایران بهوفور یافت میشد و فقط میماند تراش و قط زدن درست نی. قلم درشت برای خطاطی بود و قلم ریز برای کتابت. بنا به ذوق ایرانی برای هر کاری و حالی! هم خطی داشتند و تراش قلم اندکی متفاوت میشد؛ ثلث و نسخ برای نگارش متون مذهبی و آیات، نستعلیق برای امور دیوانی و متون ادبی و اشعار، شکستهنستعلیق برای نامههای عاشقانه و متون احساسی و... قلمهای فلزی معمولاً سر فلزی و دسته چوبی داشتند. این قلمها هنوز هم هستند و در ایران به قلم فرانسه معروفاند. کاربردشان نیز امروزه بیش از آنکه برای نوشتن باشد برای طراحی است. قلم نی در شرق هزاران سال ابزار نوشتن بود همانطور که قلم پر در غرب. قلم نی دزفولی ایران نیز شهرتی جهانی داشت و به اطراف ایران و حتی هندوستان صادر میشد. ولی مرکب به این آسانیها تهیه نمیشد. شیوهای سنتی و قدیمی برای تولید مرکب وجود داشت که طی زمان تکامل یافته بود. در این روش که هنوز هم باب طبع خطاطان است دوده روغنی چراغ یا بخاری هیزمی در آب جوشانده و برای قوام یافتن در مراحل مختلف موادی نظیر زاج سفید، مازو، صمغ عربی و... به آن اضافه میشد. البته در اواخر دوره قاجار برای اعیان و اشراف مرکب در دواتهای فلزی از روسیه و اروپا نیز میآمد ولی عمده مرکب مصرفی را خود ایرانیان میساختند. دواتگری از کجا آمد؟ دوات (ظرف مرکب) و همچنین قلمدان طی قرنها در ایران تولید میشد و دواتگران در دوره قاجار با الهام از صنعتگران روس و به دلیل افزایش تقاضای عمومی برای نوشیدن قهوه و چای سماورساز هم شدند. واژه دواتگری برای صنف سماورسازان نیز از همینجا آمده و البته دواتگری کاربرد گستردهتری دارد و به ساخت هر نوع مصنوعات فلزی به روش سرد و با چکشکاری اطلاق میشود. ناصرالدین قاجار مداد داشت! مدادهای امروزی از قرن ۱۶ میلادی ساخته شدند ولی استفاده از مداد در دوران قاجار در ایران مرسوم نبود؛ چون کمیاب بود و البته افراد باسواد هم کمیاب بودند و همان قلم و مرکب کفایت میکرد! البته ناصرالدین قاجار مداد داشت و با آن نقاشی میکرد؛ نقاشیهای سیاهقلم که هنوز باقی مانده است. قلم های فرنگی گرانقیمت. پیش از فراگیر شدن مصرف خودکار و مداد در ایران خودنویس قلم رایج بود و انواع اروپایی و آمریکایی آن یافت میشدند؛ البته خودنویسها گران بودند و محبوب اعیان و رجال سیاسی و اهل ادب یا به قول قجریها ارباب قلم. تا چند دهه وضعیت به همین منوال بود و خودنویس هدیهای فاخر و سوغات فرنگ بود برای اعیان. تا اینکه اولین واردات انبوه خودنویس از دهه ۳۰ شمسی صورت گرفت و البته واردات رسمی نیز از قیمت این قلمهای فرنگی پیشرفته نکاست. خودنویسهای امروزی از ۱۸۴۴ میلادی اختراعشدهاند ولی انگار دیر به ایران رسیدند. از اوایل قرن حاضر خودنویس از برندهایی نظیر پارکر و شیفر آمریکایی و واترمن فرانسوی به همراه پلیکان، لوکسور، دوک، کاوِکو، گِها و مون بلان آلمانی در ایران یافت میشدند. برند لاکچری مون بلان را ایرانیها روزگاری به خودنویسهایش میشناختند و مونت بلان یا مونت بلانک میخواندند.
تا اواخر دهه ۳۰ شمسی انواع خودکار و مداد از برندهای پلیکان، سناتور، کروز و ارو در ایران یافت میشد. علاوه بر آن مداد برند آدل ترکیه و مدادهایی که به شیر نشان معروف بودند نوشتافزار اصلی ایرانیان بودند. هنوز خودکار گران بود و کسی هم دنبالش نبود!
خودکارهای امروزی که به نوک ساچمهای معروفاند از سال ۱۹۳۱ اختراعشده بود ولی ایرانیان تا دهه ۴۰ شمسی با آن آشنا نبودند. تا اینکه در سال ۱۳۴۲ علیاکبر رفوگران با هماهنگی شرکت بیک فرانسه خودکار بیک را در ایران تولید کرد. همان خودکار معروف که هنوز هم در سراسر دنیا تولید و مصرف میشود و نام اصلیاش خودکار کریستال بیک است. جالب اینکه پیش از آن میخواست خودنویس را در ایران تولید کند و سراغ مدیران شرکت لوکسور آلمان هم رفت ولی به دلیل عدم موافقت آنان با تولید خودنویس در ایران این پروژه موفق نشد. همین انگیزهای شد تا برود سروقت خودکار که هم کاربردش راحتتر بود و هم قیمتش کمتر. تولید بیک وطنی ۵ ریالی! ماجرا ازآنجا شروع شد که رفوگران نماینده شرکت بیک بود و قول داده بود سالی ۲ میلیون خودکار بفروشد و این رقم در کمال شگفتی در عمل ۴ میلیون شده بود. رفوگران بعدها با کسب رضایت مدیر شرکت بیک فرانسه ماشینآلات تولید خودکار را از فرانسه به ایران آورد و یک قطعه زمین بزرگ نیز در محدوده شرق تهران خرید تا کارخانه «شرکت صنعتی قلم خودکار» با حدود ۱۰۰ کارگر آغاز به کار کند. تولید خودکار با وضعیت آن روزگار صنعت ایران کاری پردردسر بود و شاید سود در همان نمایندگی فروش بود ولی رفوگران میخواست کارگر ایرانی از این تولید انبوه نان بخورد. خودکار بیک وارداتی ۹ ریال بود و وقتی در ایران تولیدش کردند قیمتش شد ۵ ریال. فروش بیک وطنی در مدتی کوتاه به ۱۰۰ میلیون عدد در سال رسید؛ گویا ایرانیها یکعمر دنبال خودکار بودند! البته حق هم داشتند که عاشق خودکار شوند چون قلمی بود که جوهر پر کردن لازم نداشت، جوهرش نشت نمیکرد و البته ارزان بود. درواقع تولید و توزیع بیک ایرانی که فراگیر شد اغلب ایرانیان برای اولین بار خودکار را دیدند؛ خودکار کاربرد قلم را در ایران فراگیر کرد و بهتدریج ایرانیان عادت کردند در جیبشان قلم داشته باشند. بیک همچنان محبوب ماند و فروش آن در دهه ۵۰ به ۲۰۰ میلیون خودکار در سال هم رسید. رفوگران مداد سوسمار نشان را هم در ایران تولید کرد؛ مدادی محصول کارخانه فابرکاستل آلمان که در ایران محبوب بود و چند دهه نیز محبوب ماند. فابرکاستل شرکتی ۲۶۰ ساله و قدیمیترین سازنده نوشتافزار دنیاست و هنوز سالی ۲ میلیارد مداد تولید میکند. جالب اینکه مدادها در ایران بیشتر با نشانشان شناخته میشدند تا نام برندشان. علاوه بر سوسمار نشان مداد شتر نشان هم داشتیم که درواقع مدادهای مدل «camel» از برند استدلر آلمان بودند. مدادهای ماهی نشان برند آدل ترکیه هم داشتیم و بعدها مداد شمشیر نشان ایرانی. سال ۱۳۴۵ نخستین کارخانه نوشتافزار ایران تأسیس شد؛ پلیکان ایران در کیلومتر ۳۲ جاده مخصوص کرج. این شرکت ابتدا کاغذ کاربن و جوهر خودنویس تولید میکرد که کاربرد اداری فراوان داشتند و بعدها انواع جوهر، خودکار، مداد، ماژیک، پاککن و... نیز تولید کرد. همین سالها بود که صنعت کاغذسازی نیز در ایران راهاندازی شد. پیش از آن در دوره پهلوی اول کاغذ موردنیاز کشور از روسیه، سوئد، آلمان و رومانی وارد میشد. در سال ۱۳۴۴ نخستین کارخانه کاغذسازی ایران در هفتتپه خوزستان تأسیس شد و در سال ۱۳۴۶ نیز شرکت کاغذ پارس آغاز به کار کرد. پسازآن در سال ۱۳۵۲ بزرگترین کارخانه کاغذسازی ایران با نام مجتمع صنایع چوب و کاغذ ایران (چوکا) تأسیس شد؛ کارخانهای دولتی برای تأمین کاغذ کشور. بعدها کارخانههای کاغذسازی بزرگ دیگری تأسیس شدند؛ ازجمله کارخانه صنایع چوب و کاغذ مازندران در سال ۱۳۷۶. دهه ۶۰ نوشتافزار جزو کالاهای اساسی کشور محسوب میشد تا در شرایط جنگ محصلان بی مداد و دفتر نمانند؛ کیفیت اما پایین بود. دفتر کاهی هم بود! البته همه این بیکیفیتیها و کمبودها نوستالژی شد و خاطره مشترک چند نسل. بیک، فکتیس، پلیکان ایران، استدلر ایران و برندهایی نظیر پارس تحریر در آن روزگار بخش عمده نوشت افزار ایرانیها را تأمین میکردند. دهه ۷۰ و ۸۰ به واردات نوشتافزار گذشت؛ اغلب از آلمان، ژاپن، اسپانیا، کره جنوبی و چین. البته در این فاصله زمانی چند شرکت ایرانی در حوزه نوشتافزار تأسیس شدند و به دلیل کیفیت مناسب در مقابل چینیهای ارزان در بازار ماندند. این شرکتهای نامآشنا هنوز هم فعالاند. از ابتدای دهه ۹۰ که چینیها دیگر بازار نوشتافزار ایران را تصاحب کرده بودند ایرانیهای بیشتری به میدان آمدند. جریانی برای تولید نوشتافزار ایرانی راه افتاد تا از تصاویر مناسب فرهنگ جامعه ایرانی در نوشتافزارهایی نظیر دفتر و مداد و... استفاده کند؛ واکنشی در برابر تهاجم فرهنگی به کودکان و محصلان. اینطوری شد که انگیزهها و فرصتهای جدیدی برای تولید و رونق استفاده از نوشتافزار ایرانی پدید آمد. امروزه بیش از ۶۰ برند ایرانی داریم که در حوزه نوشتافزار فعالاند و مداد، مداد رنگی، دفتر و البته خودکارهایشان به محصولات معروفی در بازار تبدیلشدهاند. فرصتی بزرگ مهیاست؛ نوشتافزار بازاری ۶ هزار میلیارد تومانی در ایران دارد که فقط حدود ۲۰ درصد آن در اختیار برندهای ایرانی است. البته در تولید دفتر مشق وضعیت بهتری داریم و تنها حدود ۲ درصد انواع دفتر، وارداتی است. در حوزه طراحی و تولید نوشتافزار پیش میرویم و تازه اول راه است؛ قلم در دست ایرانیان خوش نشسته و قلم ایرانی در حال تکامل است
تهیه کننده هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ تیر ۱۷, یکشنبه
زمان ایلخانی خاندان قشقایی ، قشقایی ارج واحترام داشت بعد از آنها چی؟؟؟؟
این ویدیو را ۷ جولای ۲۰۱۰ میلادی برابر ۱۶ تیر ۱۳۸۹ تنظیم کردم
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران
تهیه کننده
هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ تیر ۱۴, پنجشنبه
پنج سال پیش سال ۲۰۱۹ شش هزار قلیان سنتی در اهواز به شهادت رسیدند
مراسم معدوم سازی ۶ هزار قلیان سنتی روزچهارشنبه در پارک ساحلی کیانپارس اهواز برگزار شد.
البته شهادت این قلیان های سنتی برای برداشتن موانع برای واردات قلیان های چینی و لوازم آن درمقابل نفت است
تهیه کننده هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ تیر ۱۳, چهارشنبه
در دامگه تحجر و دروغ
«در دامگه حادثه»، کتابی است که در آن عرفان قانعی فرد – محقق تاریخ معاصر – با پرویز ثابتی – مقام امنیتی مهم و مشهور دوران محمد رضا شاه پهلوی – به گفتگویی مبسوط نشسته است و در آن کتاب به بررسی حوادث سالهای 1337 – 1357 پرداخته شده است
اما در دامگه تحجر و دروغ ازساواک خبری نیست بلکه از رژیمی خبر است که اساس آن تحجر ودروغ است
تهیه کننده هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ تیر ۱۲, سهشنبه
در بین اوقات گذشته و آینده زندگی من،
هذِهِ لَیلَتی - امشب شب من است
جورج جرداق شاعر، نویسنده و نمایشنامهنویس لبنانی در ۱۹۲۴ میلادی به دنیا آمد و در ۵ نوامبر ۲۰۱۴ (۱۴آبان۱۳۹۳ خورشیدی) درگذشت. وی استاد ادبیات و فلسفه اسلامی در دانشگاه بیروت بود و با مطبوعات عربی و رادیو تلویزیون لبنان نیز همکاری داشت. جورج جرداق شاعری ترانهسرا هم بود. یکی از اشعار او با نام «هذِهِ لَیلَتی» که در سال ۱۹۶۸ با آهنگسازی محمد عبدالوهاب توسط بانوی آواز عرب، امکلثوم، خوانده شد از مشهورترین ترانههای جهان عرب به شمار میرود. من ورژن جدیدی از این ترانه جاودان را با اجرای سناء نبیل تقدیمتان میکنم
امشب شب من است و رؤیای زندگیم
تو تمامِ عشق و آرزوهایم هستی؛
پس پیمانه را از عشق پر کن و بیاور.
پس از مدتی، عشق از این خانه خواهد رفت؛
و گنجشکان از لانهها کوچ خواهند کرد.
و سرزمینهایی که در گذشته آباد بودند،
ما را بی برگ و نوا خواهند دید؛
همچنانکه ما آنها را بیابانی خشک میبینیم.
پس [محبوبم!] بیا!
اکنون تو را بیش از هر زمان دیگر دوست دارم.
شب نزد ما آمد
و در حالی که عشق در چشمانمان بود،
به گفت و شنود عاشقانه،
و سخنی که روی لبهایمان آب میشد،
گوش فراداد.
هنگامی که شب مرا فراخواند، مدت زیادی ماند
تا شوق را از چشمانم برچیند. [و درد اشتیاقم را کاهش دهد.]
به من نزدیک شو و تمام عشقم را از آن خود کن
آنگاه چشمانت را ببند تا مرا ببینی.
و ای کاش این شب ما بسیار طولانی شود
که هرچه زمانِ دیدار بیشتر شود، باز هم کم است.
زندگی، در آینده، ما را به بازی و ریشخند خواهد گرفت.
پس بیا!
اکنون تو را بیش از هر زمان دیگر دوست دارم.
محبوبم! عشق [اتفاقی فرخنده و] خوش است؛
و اگر [ما با عاشقشدن، اختیار] روزگار را در دستان خود بگیریم، هیچ عیبی بر ما نیست.
یک اتفاق، هستی را به ما هدیه کرد
و دیدارمان را مسیر ساخت
و توانستیم همدیگر را ببینیم.
در دریاهایی که بادها در آنها مینالند،
و پاروی کشتی و دریانورد در آنها گم شدهاند،
دیدار ما چه خوب فراق را به ستوه درآورد!
هر شبی که ما کنار هم باشیم مثل صبح [روشن] است.
ای محبوبی که به خاطرش بیخواب شدم!
و ای غریبی که دلم را با خود بردهای!
زندگی، در آینده، ما را به بازی و ریشخند خواهد گرفت.
پس بیا!
اکنون تو را بیش از هر زمان دیگر دوست دارم.
بیخوابی ناشی از اشتیاق،
در آن چشمان زیبا،
رویایی است که عشق آن را ادامهدار میپسندد.
حدیث عشق را اگر هم ما بر زبان نیاوریم،
دیری نمیپاید که سکوت پیرامون ما آن را بازگو میکند.
محبوبم!
تو شراب من و جام منی؛
و آرزوی خاطرم و شادی لحظات همدمیم هستی؛
خاموشی و گفتار و نجوایم برای توست؛
و در دوستداشتنت، فردایم از دیروزم پیشی میگیرد.
زندگی، در آینده، ما را به بازی و ریشخند خواهد گرفت.
پس بیا!
اکنون تو را بیش از هر زمان دیگر دوست دارم.
تصویر همپیالهها در آسمان امشبم [مثل ماه] نمایان شده؛
و ابونواس [شاعر] دست در گردن خیّام افکنده است.
[آن دو] رویاها را از خاطر من برمیگیرند و همچون شراب دست به دست میگردانند.
[آنان] عشق ورزیدند و روزگار را مست ساختند.
خدای من!
اگر ما در این دنیا نباشیم، روزگار، جوانی و صبح و شبش را وامدارِ چه کسی باشد؟
[این ما هستیم که به خوشیهای روزگار معنا میبخشیم]
پس از ما، عشق کسی را نخواهد داشت که با آوایی خوش راهبر او باشد.
ما شب عشق و روز آن هستیم.
قلبم و خیالم آکنده از شوق است.
امشب شب من است؛ پس ای زمان! بایست
تهیه کننده هدایت اشتری لرکی
۱۴۰۳ تیر ۱۰, یکشنبه
والله به پیر به پیغمبر من همون موقع گفتم اینهم تاییدیه
اگر میخواهی با عقابها پرواز کنی، با اردک ها شنا نکن
در انتظار فردا شب را سحر کن
با کوله باری از نور از شب گذر کن
سر مست و عاشقانه در خود نظر کن
بشکن در قفس را از تن رها شو
درمان درد دردمندان را دوا شو
از خود دمی برون آی محو خدا شو
خورشیدی در جان تو پنهان است
دریا از یاد تو پریشان است
عاشق شو زیرا عاشق انسان است
دنیا در چشم عاشق نفسیست
بی عشق عالم قفسیست
آزاد از بند و دام قفس شو
با عشق هم نفس
در انتظار فردا شب را سحر کن
با کوله باری از نور از شب گذر کن
سر مست و عاشقانه در خود نظر کن
بشکن در قفس را از تن رها شو
درمان درد دردمندان را دوا شو
از خود دمی برون آی محو خدا شو
خورشیدی در جان تو پنهان است
دریا از یاد تو پریشان است
عاشق شو زیرا عاشق انسان است
تهیه کننده هدایت اشتری لرکی
-
این زنشیزه یعنی نه معلومه زنه یا دوشیزه از سرکوبگران نیروی انتظامی است. ممه هاش هم سایز ۱۰۵ است. کسانی که کمبود شیر دارند اورا از بین گاو...
-
من بچه آغاجاری هستم یعنی همان مرکز نفت ایران. ما اون زمانها یعنی دهه سی دهشاهی میدادیم یک پاکت قیفی کوچک کوزاللعجم میخریدیم وکیف هم میکردم چ...
-
این سازمان های آزادی زنان که مرتبا فریادشان از ازادی زن در ایران به هوا بلند است ، شناخت کافی از جامعه اسلامی زنان ایران ندارند وبدون شناخت ...