Translate

۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۶, چهارشنبه

مرگ بد با صد فضیحت ای پدر - تو شهیدی دیده ای از کیر خر ؟

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم »

بخش ۵۹ - داستان آن کنیزکی که با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی

یک کدویی بود حیلت‌سازه را


در نرش کردی پی اندازه را


در ذکر کردی کدو را آن عجوز


تا رود نیم ذکر وقت سپوز


گر همه کیر خر اندر وی رود


آن رحم و آن روده‌ها ویران شود


خر همی شد لاغر و خاتون او


مانده عاجز کز چه شد این خر چو مو


نعل‌بندان را نمود آن خر که چیست


علت او که نتیجه‌ش لاغریست


هیچ علت اندرو ظاهر نشد


هیچ کس از سر او مخبر نشد


در تفحص اندر افتاد او به جد


شد تفحص را دمادم مستعد


جد را باید که جان بنده بود


زانک جد جوینده یابنده بود


چون تفحص کرد از حال اشک


دید خفته زیر خر آن نرگسک


از شکاف در بدید آن حال را


بس عجب آمد از آن آن زال را


خر همی‌گاید کنیزک را چنان


که به عقل و رسم مردان با زنان


در حسد شد گفت چون این ممکنست


پس من اولیتر که خر ملک منست


خر مهذب گشته و آموخته


خوان نهادست و چراغ افروخته


کرد نادیده و در خانه بکوفت


کای کنیزک چند خواهی خانه روفت


از پی روپوش می‌گفت این سخن


کای کنیزک آمدم در باز کن


کرد خاموش و کنیزک را نگفت


راز را از بهر طمع خود نهفت


پس کنیزک جمله آلات فساد


کرد پنهان پیش شد در را گشاد


رو ترش کرد و دو دیده پر ز نم


لب فرو مالید یعنی صایمم


در کف او نرمه جاروبی که من


خانه را می‌روفتم بهر عطن


چونک با جاروب در را وا گشاد


گفت خاتون زیر لب کای اوستاد


رو ترش کردی و جاروبی به کف


چیست آن خر برگسسته از علف


نیم کاره و خشمگین جنبان ذکر


ز انتظار تو دو چشمش سوی در


زیر لب گفت این نهان کرد از کنیز


داشتش آن دم چو بی‌جرمان عزیز


بعد از آن گفتش که چادر نه به سر


تهیه کننده       هدایت اشتری لرکی





تاریخ نزدیک رابشناسیم

تهیه کننده   هدایت اشتری کرکی