یاد آن ایام شیرین چون عسل
هر چه می گفتیم می كردیم عمل
یاد آن ایام پر مهر و وفا
یاد آن دل های پر صدق و صفا
یاد آن دوران دور از درد و غم
می نشستیم پاسی از شب دور هم
چند دوری تخمه بود و شب چره
نور گردسوز و صدای شب پره
دستها خالی و دل عاری ز هرنوع كینه بود
رافت و عشق و صداقت خصلت دیرینه بود
حال می دانی كجا رفتند آن مردان پاك؟
كوچ كردند ، آرمیدند زیر صد خروار خاك
پرسم اینك وارثان این عزیزان كیستند
حافظان حفظ میراث نیاكان كیستند
كو كجایند ؟ كوچ كردند هر كدامین از دیار
بهر تحصیل ، بهر شغل و بهر كار
هر یكی شان سوی شهری شد روان
تا فراهم آورد یك لقمه نان
حال اینك در تجمل غرق گشتیم این زمان
رفته است و می رود از یاد ، فرع و اصلمان
گر كنیم یادی ز بوم و زاد گاه خویشتن
سالی یك بار یا ز بهر مرگ قوم خویشتن !
گر گذاریم دست خود بر روی دست
می برند اغیار به یغما هر چه هست !
آن قلیل یاران كه آنجا مانده اند
حافظانند ، نی ز ما جا مانده اند
او ز هر كوچ عزیزش داغدار است و غمین
چاره ای اندیشه كن از ما بعید است این چنین
گر كه همراهی كنیم كار آفرینان این زمان
فرصت شغلی فراهم آورندش بهرمان
« بر شما بادا ، ای آزاد اندیشان درود
تا حدودی گرد بیكاری ز ایراجش زدود »
تهیه کننده هدایت اشتری لرکی