Translate

۱۴۰۳ تیر ۱۹, سه‌شنبه

چیزوف نشاش که شب بلند است

ادامه تجارت مسکو با ایران صرف نظر از تحریم‌های آمریکا 9  ژوئیه 2019

ولادیمیر چیزوف» نماینده دائمی روسیه در اتحادیه اروپا با اعلام این مطلب گفت: روسیه تحریم های آمریکا علیه ایران را نادیده گرفته و به تجارت با این کشور بدون ایجاد مکانیسم های خاص ادامه می دهد.

منهم نوشتم ای چیز وف بدان که مردان ایران چیزشان را در حلقومت فرو خواهندکرد وابایی هم ندارند. نوبت شما دزدان وشریکان نزدیک ملا علی فرامیرسد. بقول قدیمی ها چیزوف نشاش که شب بلند است.


۱۴۰۳ تیر ۱۸, دوشنبه

پوزیده نام فامیل سابق پزشکیان

چه خبر؟

مسعود پوزیده رئیس جمهور خامنه یی لعنته الله
طبق لغت نامه دهخدا، پوزیده به کسی گویند که عذر می آورد
پوزیده نام فامیل سابق پزشکیان

گلایه رئیسی

تقدیم کننده هدایت اشتری لرکی



عمر گذشت و همچنان داغ وفاست زندگی

طی قرن‌ها در ایران قلم نی تنها وسیله نوشتن بودند. بعد نوبت قلم‌های فلزی شد که از سال ۱۸۰۰ میلادی در اروپا رواج داشتند و هدایایی فرنگی بودند برای شاهان قاجار. بعدها خودنویس به ایران آمد و درنهایت یک شگفتی بزرگ؛ خودکار! در دوران قاجار علاوه بر قلم نی از قلم فلزی هم استفاده می‌شد. قلم فلزی که آن را قلم آهنی می‌ نامیدند مثل کاغذ معمولاً از روسیه و ترکیه عثمانی می‌آمد. البته قلم دست هرکسی نبود؛ باسوادها محدود بودند و نورچشمی! قلم و مرکب و کاغذ ابزار کار دولتی‌ها و مستوفی‌ها و منشی‌ها و صاحبان دفاتر و دیوان‌ها بود. بازرگانان نیز یک میرزا در حجره داشتند که دفترودستک داشت برای همه هزینه‌ها و عایدات و طلب‌ها و بدهی‌ها. میرزا پیش از آنکه لقبی شود برای شاهزادگان قاجاری به معنای آدم باسواد و دست‌ به‌قلم بود. بااین‌حال باسوادان اغلب از میان روحانیون و علما بودند که مکتبخانه هم داشتند. کسانی هم بودند که نیمچه سوادی داشتند و می‌توانستند برای دیگران عریضه یا نامه یا قرارداد یا دادخواستی بنویسند و در مقابل این زحمت و هنری که دارند، پول بگیرند. نکته اینکه همه باسوادها خوش‌خط بودند چون خوشنویسی جزو اصول اولیه سوادآموزی و نگارش بود. البته برخی باسوادان در دوره قاجار توانایی نوشتن نداشتند و فقط می‌توانستند بخوانند. گاهی هم فقط سواد عربی داشتند برای قرائت قرآن کریم و ادعیه. قلم نی در ایران به‌وفور یافت می‌شد و فقط می‌ماند تراش و قط زدن درست نی. قلم درشت برای خطاطی بود و قلم ریز برای کتابت. بنا به ذوق ایرانی برای هر کاری و حالی! هم خطی داشتند و تراش قلم اندکی متفاوت می‌شد؛ ثلث و نسخ برای نگارش متون مذهبی و آیات، نستعلیق برای امور دیوانی و متون ادبی و اشعار، شکسته‌نستعلیق برای نامه‌های عاشقانه و متون احساسی و... قلم‌های فلزی معمولاً سر فلزی و دسته چوبی داشتند. این قلم‌ها هنوز هم هستند و در ایران به قلم فرانسه معروف‌اند. کاربردشان نیز امروزه بیش از آنکه برای نوشتن باشد برای طراحی است. قلم نی در شرق هزاران سال ابزار نوشتن بود همان‌طور که قلم پر در غرب. قلم نی دزفولی ایران نیز شهرتی جهانی داشت و به اطراف ایران و حتی هندوستان صادر می‌شد. ولی مرکب به این آسانی‌ها تهیه نمی‌شد. شیوه‌ای سنتی و قدیمی برای تولید مرکب وجود داشت که طی زمان تکامل یافته بود. در این روش که هنوز هم باب طبع خطاطان است دوده روغنی چراغ یا بخاری هیزمی در آب جوشانده و برای قوام یافتن در مراحل مختلف موادی نظیر زاج سفید، مازو، صمغ عربی و... به آن اضافه می‌شد. البته در اواخر دوره قاجار برای اعیان و اشراف مرکب در دوات‌های فلزی از روسیه و اروپا نیز می‌آمد ولی عمده مرکب مصرفی را خود ایرانیان می‌ساختند. دواتگری از کجا آمد؟ دوات (ظرف مرکب) و همچنین قلمدان طی قرن‌ها در ایران تولید می‌شد و دواتگران در دوره قاجار با الهام از صنعتگران روس و به دلیل افزایش تقاضای عمومی برای نوشیدن قهوه و چای سماورساز هم شدند. واژه دواتگری برای صنف سماورسازان نیز از همین‌جا آمده و البته دواتگری کاربرد گسترده‌تری دارد و به ساخت هر نوع مصنوعات فلزی به روش سرد و با چکش‌کاری اطلاق می‌شود. ناصرالدین قاجار مداد داشت! مدادهای امروزی از قرن ۱۶ میلادی ساخته شدند ولی استفاده از مداد در دوران قاجار در ایران مرسوم نبود؛ چون کمیاب بود و البته افراد باسواد هم کمیاب بودند و همان قلم و مرکب کفایت می‌کرد! البته ناصرالدین قاجار مداد داشت و با آن نقاشی می‌کرد؛ نقاشی‌های سیاه‌قلم که هنوز باقی مانده است. قلم‌ های فرنگی گران‌قیمت. پیش از فراگیر شدن مصرف خودکار و مداد در ایران خودنویس قلم رایج بود و انواع اروپایی و آمریکایی آن یافت می‌شدند؛ البته خودنویس‌ها گران بودند و محبوب اعیان و رجال سیاسی و اهل ادب یا به قول قجری‌ها ارباب قلم. تا چند دهه وضعیت به همین منوال بود و خودنویس هدیه‌ای فاخر و سوغات فرنگ بود برای اعیان. تا اینکه اولین واردات انبوه خودنویس از دهه ۳۰ شمسی صورت گرفت و البته واردات رسمی نیز از قیمت این قلم‌های فرنگی پیشرفته نکاست. خودنویس‌های امروزی از ۱۸۴۴ میلادی اختراع‌شده‌اند ولی انگار دیر به ایران رسیدند. از اوایل قرن حاضر خودنویس از برندهایی نظیر پارکر و شیفر آمریکایی و واترمن فرانسوی به همراه پلیکان، لوکسور، دوک، کاوِکو، گِها و مون بلان آلمانی در ایران یافت می‌شدند. برند لاکچری مون بلان را ایرانی‌ها روزگاری به خودنویس‌هایش می‌شناختند و مونت بلان یا مونت بلانک می‌خواندند.

تا اواخر دهه ۳۰ شمسی انواع خودکار و مداد از برندهای پلیکان، سناتور، کروز و ارو در ایران یافت می‌شد. علاوه بر آن مداد برند آدل ترکیه و مدادهایی که به شیر نشان معروف بودند نوشت‌افزار اصلی ایرانیان بودند. هنوز خودکار گران بود و کسی هم دنبالش نبود!

خودکارهای امروزی که به نوک ساچمه‌ای معروف‌اند از سال ۱۹۳۱ اختراع‌شده بود ولی ایرانیان تا دهه ۴۰ شمسی با آن آشنا نبودند. تا اینکه در سال ۱۳۴۲ علی‌اکبر رفوگران با هماهنگی شرکت بیک فرانسه خودکار بیک را در ایران تولید کرد. همان خودکار معروف که هنوز هم در سراسر دنیا تولید و مصرف می‌شود و نام اصلی‌اش خودکار کریستال بیک است. جالب اینکه پیش از آن می‌خواست خودنویس را در ایران تولید کند و سراغ مدیران شرکت لوکسور آلمان هم رفت ولی به دلیل عدم موافقت آنان با تولید خودنویس در ایران این پروژه موفق نشد. همین انگیزه‌ای شد تا برود سروقت خودکار که هم کاربردش راحت‌تر بود و هم قیمتش کمتر. تولید بیک وطنی ۵ ریالی! ماجرا ازآنجا شروع شد که رفوگران نماینده شرکت بیک بود و قول داده بود سالی ۲ میلیون خودکار بفروشد و این رقم در کمال شگفتی در عمل ۴ میلیون شده بود. رفوگران بعدها با کسب رضایت مدیر شرکت بیک فرانسه ماشین‌آلات تولید خودکار را از فرانسه به ایران آورد و یک قطعه زمین بزرگ نیز در محدوده شرق تهران خرید تا کارخانه «شرکت صنعتی قلم خودکار» با حدود ۱۰۰ کارگر آغاز به کار کند. تولید خودکار با وضعیت آن روزگار صنعت ایران کاری پردردسر بود و شاید سود در همان نمایندگی فروش بود ولی رفوگران می‌خواست کارگر ایرانی از این تولید انبوه نان بخورد. خودکار بیک وارداتی ۹ ریال بود و وقتی در ایران تولیدش کردند قیمتش شد ۵ ریال. فروش بیک وطنی در مدتی کوتاه به ۱۰۰ میلیون عدد در سال رسید؛ گویا ایرانی‌ها یک‌عمر دنبال خودکار بودند! البته حق هم داشتند که عاشق خودکار شوند چون قلمی بود که جوهر پر کردن لازم نداشت، جوهرش نشت نمی‌کرد و البته ارزان بود. درواقع تولید و توزیع بیک ایرانی که فراگیر شد اغلب ایرانیان برای اولین بار خودکار را دیدند؛ خودکار کاربرد قلم را در ایران فراگیر کرد و به‌تدریج ایرانیان عادت کردند در جیبشان قلم داشته باشند. بیک همچنان محبوب ماند و فروش آن در دهه ۵۰ به ۲۰۰ میلیون خودکار در سال هم رسید. رفوگران مداد سوسمار نشان را هم در ایران تولید کرد؛ مدادی محصول کارخانه فابرکاستل آلمان که در ایران محبوب بود و چند دهه نیز محبوب ماند. فابرکاستل شرکتی ۲۶۰ ساله و قدیمی‌ترین سازنده نوشت‌افزار دنیاست و هنوز سالی ۲ میلیارد مداد تولید می‌کند. جالب اینکه مدادها در ایران بیشتر با نشانشان شناخته می‌شدند تا نام برندشان. علاوه بر سوسمار نشان مداد شتر نشان هم داشتیم که درواقع مدادهای مدل «camel» از برند استدلر آلمان بودند. مدادهای ماهی نشان برند آدل ترکیه هم داشتیم و بعدها مداد شمشیر نشان ایرانی. سال ۱۳۴۵ نخستین کارخانه نوشت‌افزار ایران تأسیس شد؛ پلیکان ایران در کیلومتر ۳۲ جاده مخصوص کرج. این شرکت ابتدا کاغذ کاربن و جوهر خودنویس تولید می‌کرد که کاربرد اداری فراوان داشتند و بعدها انواع جوهر، خودکار، مداد، ماژیک، پاک‌کن و... نیز تولید کرد. همین سال‌ها بود که صنعت کاغذسازی نیز در ایران راه‌اندازی شد. پیش از آن در دوره پهلوی اول کاغذ موردنیاز کشور از روسیه، سوئد، آلمان و رومانی وارد می‌شد. در سال ۱۳۴۴ نخستین کارخانه کاغذسازی ایران در هفت‌تپه خوزستان تأسیس شد و در سال ۱۳۴۶ نیز شرکت کاغذ پارس آغاز به کار کرد. پس‌ازآن در سال ۱۳۵۲ بزرگ‌ترین کارخانه کاغذسازی ایران با نام مجتمع صنایع چوب و کاغذ ایران (چوکا) تأسیس شد؛ کارخانه‌ای دولتی برای تأمین کاغذ کشور. بعدها کارخانه‌های کاغذسازی بزرگ دیگری تأسیس شدند؛ ازجمله کارخانه صنایع چوب و کاغذ مازندران در سال ۱۳۷۶. دهه ۶۰ نوشت‌افزار جزو کالاهای اساسی کشور محسوب می‌شد تا در شرایط جنگ محصلان بی مداد و دفتر نمانند؛ کیفیت اما پایین بود. دفتر کاهی هم بود! البته همه این بی‌کیفیتی‌ها و کمبودها نوستالژی شد و خاطره مشترک چند نسل. بیک، فکتیس، پلیکان ایران، استدلر ایران و برندهایی نظیر پارس تحریر در آن روزگار بخش عمده نوشت افزار ایرانی‌ها را تأمین می‌کردند. دهه ۷۰ و ۸۰ به واردات نوشت‌افزار گذشت؛ اغلب از آلمان، ژاپن، اسپانیا، کره جنوبی و چین. البته در این فاصله زمانی چند شرکت ایرانی در حوزه نوشت‌افزار تأسیس شدند و به دلیل کیفیت مناسب در مقابل چینی‌های ارزان در بازار ماندند. این شرکت‌های نام‌آشنا هنوز هم فعال‌اند. از ابتدای دهه ۹۰ که چینی‌ها دیگر بازار نوشت‌افزار ایران را تصاحب کرده بودند ایرانی‌های بیشتری به میدان آمدند. جریانی برای تولید نوشت‌افزار ایرانی  راه افتاد تا از تصاویر مناسب فرهنگ جامعه ایرانی در نوشت‌افزارهایی نظیر دفتر و مداد و... استفاده کند؛ واکنشی در برابر تهاجم فرهنگی به کودکان و محصلان. این‌طوری شد که انگیزه‌ها و فرصت‌های جدیدی برای تولید و رونق استفاده از نوشت‌افزار ایرانی پدید آمد. امروزه بیش از ۶۰ برند ایرانی داریم که در حوزه نوشت‌افزار فعال‌اند و مداد، مداد رنگی، دفتر و البته خودکارهایشان به محصولات معروفی در بازار تبدیل‌شده‌اند. فرصتی بزرگ مهیاست؛ نوشت‌افزار بازاری ۶ هزار میلیارد تومانی در ایران دارد که فقط حدود ۲۰ درصد آن در اختیار برندهای ایرانی است. البته در تولید دفتر مشق وضعیت بهتری داریم و تنها حدود ۲ درصد انواع دفتر، وارداتی است. در حوزه طراحی و تولید نوشت‌افزار پیش می‌رویم و تازه اول راه است؛ قلم در دست ایرانیان خوش نشسته و قلم ایرانی در حال تکامل است

تهیه کننده      هدایت اشتری لرکی




۱۴۰۳ تیر ۱۷, یکشنبه

زمان ایلخانی خاندان قشقایی ، قشقایی ارج واحترام داشت بعد از آنها چی؟؟؟؟

این ویدیو را ۷ جولای ۲۰۱۰ میلادی برابر ۱۶ تیر ۱۳۸۹ تنظیم کردم

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران

هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد

داند که سخت باشد قطع امیدواران

با ساربان بگویید احوال آب چشمم

تا بر شتر نبندد محمل به روز باران

بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت

گریان چو در قیامت چشم گناهکاران

ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد

از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران

چندین که برشمردم از ماجرای عشقت

اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران

سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل

بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران

چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت

باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران

تهیه کننده

هدایت اشتری لرکی






۱۴۰۳ تیر ۱۴, پنجشنبه

پنج سال پیش سال ۲۰۱۹ شش هزار قلیان سنتی در اهواز به شهادت رسیدند

 مراسم معدوم سازی ۶ هزار قلیان سنتی روزچهارشنبه در پارک ساحلی کیانپارس اهواز برگزار شد.

البته شهادت این قلیان های سنتی برای برداشتن موانع برای واردات قلیان های چینی و لوازم آن درمقابل نفت است

تهیه کننده    هدایت اشتری لرکی




۱۴۰۳ تیر ۱۳, چهارشنبه

در دامگه تحجر و دروغ

«در دامگه حادثه»، کتابی است که در آن عرفان قانعی فرد – محقق تاریخ معاصر – با پرویز ثابتی – مقام امنیتی مهم و مشهور دوران محمد رضا شاه پهلوی – به گفتگویی مبسوط نشسته است و در آن کتاب به بررسی حوادث سالهای 1337 – 1357 پرداخته شده است

اما در دامگه تحجر و دروغ ازساواک خبری نیست بلکه از رژیمی خبر است که اساس آن تحجر ودروغ است

تهیه کننده     هدایت اشتری لرکی


 

۱۴۰۳ تیر ۱۲, سه‌شنبه

در بین اوقات گذشته و آینده‌ زندگی من،

هذِهِ لَیلَتی - امشب شب من است

جورج جرداق شاعر، نویسنده و نمایشنامه‌نویس لبنانی در ۱۹۲۴ میلادی به دنیا آمد و در ۵ نوامبر ۲۰۱۴ (۱۴آبان۱۳۹۳ خورشیدی) درگذشت. وی استاد ادبیات و فلسفه اسلامی در دانشگاه بیروت بود و با مطبوعات عربی و رادیو تلویزیون لبنان نیز همکاری داشت. جورج جرداق شاعری ترانه‌سرا هم بود. یکی از اشعار او با نام «هذِهِ لَیلَتی» که در سال ۱۹۶۸ با آهنگسازی محمد عبدالوهاب توسط بانوی آواز عرب، ام‌کلثوم، خوانده شد از مشهورترین ترانه‌های جهان عرب به شمار می‌رود. من ورژن جدیدی از این ترانه جاودان را با اجرای سناء نبیل تقدیمتان میکنم

 امشب شب من است و رؤیای زندگیم

تو تمامِ عشق و آرزوهایم هستی؛

پس پیمانه را از عشق پر کن و بیاور.

پس از مدتی، عشق از این خانه خواهد رفت؛

و گنجشکان از لانه‌ها کوچ خواهند کرد.

و سرزمین‌هایی که در گذشته آباد بودند،

ما را بی برگ و نوا خواهند دید؛

همچنانکه ما آن‌ها را بیابانی خشک می‌بینیم.

پس [محبوبم!] بیا!

اکنون تو را بیش‌ از هر زمان دیگر دوست دارم.

شب نزد ما آمد

و در حالی که عشق در چشمانمان بود،

به گفت و شنود عاشقانه،

و سخنی که روی لب‌هایمان آب می‌شد،

گوش فراداد.

هنگامی که شب مرا فراخواند، مدت زیادی ماند

تا شوق را از چشمانم برچیند. [و درد اشتیاقم را کاهش دهد.]

به من نزدیک شو و تمام عشقم را از آن خود کن

آنگاه چشمانت را ببند تا مرا ببینی.

و ای کاش این شب ما بسیار طولانی شود

که هرچه زمانِ دیدار بیش‌تر شود، باز هم کم است.

زندگی، در آینده، ما را به بازی و ریشخند خواهد گرفت.

پس بیا!

اکنون تو را بیش‌ از هر زمان دیگر دوست دارم.

محبوبم! عشق [اتفاقی فرخنده و] خوش است؛

و اگر [ما با عاشق‌شدن، اختیار] روزگار را در دستان خود بگیریم، هیچ عیبی بر ما نیست.

یک اتفاق، هستی را به ما هدیه کرد

و دیدارمان را مسیر ساخت

و توانستیم همدیگر را ببینیم.

در دریاهایی که بادها در آن‌ها می‌نالند،

و پاروی کشتی و دریانورد در آن‌ها گم شده‌اند،

دیدار ما چه خوب فراق را به ستوه درآورد!

هر شبی که ما کنار هم باشیم مثل صبح [روشن] است.

ای محبوبی که به خاطرش بی‌خواب شدم!

و ای غریبی که دلم را با خود برده‌ای!

زندگی، در آینده، ما را به بازی و ریشخند خواهد گرفت.

پس بیا!

اکنون تو را بیش‌ از هر زمان دیگر دوست دارم.

بی‌خوابی ناشی از اشتیاق،

در آن چشمان زیبا،

رویایی است که عشق آن را ادامه‌دار می‌پسندد.

حدیث عشق را اگر هم ما بر زبان نیاوریم،

دیری نمی‌پاید که سکوت پیرامون ما آن را بازگو می‌کند.

محبوبم!

تو شراب من و جام منی؛

و آرزوی خاطرم و شادی لحظات همدمیم هستی؛

خاموشی و گفتار و نجوایم برای توست؛

و در دوست‌داشتنت، فردایم از دیروزم پیشی می‌گیرد.

زندگی، در آینده، ما را به بازی و ریشخند خواهد گرفت.

پس بیا!

اکنون تو را بیش‌ از هر زمان دیگر دوست دارم.

تصویر هم‌پیاله‌ها در آسمان امشبم [مثل ماه] نمایان شده؛

و ابونواس [شاعر] دست در گردن خیّام افکنده است.

[آن دو] رویاها را از خاطر من برمی‌گیرند و همچون شراب دست به دست می‌گردانند.

[آنان] عشق ورزیدند و روزگار را مست ساختند.

خدای من!

اگر ما در این دنیا نباشیم، روزگار، جوانی و صبح و شبش را وامدارِ چه کسی باشد؟

[این ما هستیم که به خوشی‌های روزگار معنا می‌بخشیم]

پس از ما، عشق کسی را نخواهد داشت که با آوایی خوش راهبر او باشد.

ما شب عشق و روز آن هستیم.

قلبم و خیالم آکنده از شوق است.

امشب شب من است؛ پس ای زمان! بایست

تهیه کننده   هدایت اشتری لرکی







۱۴۰۳ تیر ۱۰, یکشنبه

والله به پیر به پیغمبر من همون موقع گفتم اینهم تاییدیه

  تقدیم کننده    هدایت اشتری لرکی




اگر میخواهی با عقابها پرواز کنی، با اردک ها شنا نکن

در انتظار فردا شب را سحر کن

با کوله باری از نور از شب گذر کن

سر مست و عاشقانه در خود نظر کن

بشکن در قفس را از تن رها شو

درمان درد دردمندان را دوا شو

از خود دمی برون آی محو خدا شو

خورشیدی در جان تو پنهان است

دریا از یاد تو پریشان است

عاشق شو زیرا عاشق انسان است

دنیا در چشم عاشق نفسیست

بی عشق عالم قفسیست

آزاد از بند و دام قفس شو

با عشق هم نفس

در انتظار فردا شب را سحر کن

با کوله باری از نور از شب گذر کن

سر مست و عاشقانه در خود نظر کن

بشکن در قفس را از تن رها شو

درمان درد دردمندان را دوا شو

از خود دمی برون آی محو خدا شو

خورشیدی در جان تو پنهان است

دریا از یاد تو پریشان است

عاشق شو زیرا عاشق انسان است

تهیه کننده    هدایت اشتری لرکی




مشدعلی خامنه یی مردک باسن یه منی

 ماشین این مشدی علی 

نه بوق داشت و نه صندلی

مشدعلی خامنه یی

مردک باسن یه منی

چقدر کوپل موپل شده

سوار یه ب ام وی تپل شده

اونکه تا دیروز اه نداشت

با ناله ای سودا کنه

حالا انگار میخواد که

با یه ملتی دعوا کنه

شهر فرنگ اینجا

از همه رنگ اینجا

به به اقا دکترمون

همسایهء محلمون

همون که درس میخوندش

چراغ گردسوز تو شبا

چشماشو میسوزوندش

حالا شده امپول زنه

بخیه به ابدوغ میزنه

شهر فرنگ اینجا

از همه رنگ اینجا

سلام اقا مهندس

توهم که هستی مفلس

تو که عمران میخوندی

تا صبح بیدار میموندی

حالا شدی راننده

رفیق گازو دنده

کرایه دانشگاه چنده؟

شهر فرنگ اینجا

از همه رنگ اینجا

اهای..حسن کشاورز

بله اقا فرامرز

تهیه کننده    هدایت اشتری لرکی